این عکس 4ماهگیمها

این عکس 4ماهگیمها


تاریخ : 07 دی 1392 - 04:09 | توسط : مامان امیرمهدی | بازدید : 914 | موضوع : فتو بلاگ | 7 نظر

شیطونیای امیرمهدی جون

خب کوچولوی ناز مامان بلاخره شب یلدا هم تموم شد وماهم برگشتیم خونمون.عزیزدل مامان وقتی میریم شهرستان خیلی اذیت میشی آخه خوابت از تنظیم میافته قربونت برم ولی عوضش بابابزرگهاومامان بزرگهارومیبینی فدات بشه مامان.و اما از شیطنت های کوچولوی مامان ,نفس مامان 6ماهت رو تموم کردی حالا دیگه میتونی راحت برگردی به پشت یا رو شکمت وقتی میخوام لپ تاپم رو بیارم تا خاطراتت رو بنویسم رو زمین دراز کشیدیا ولی یه جورای خنده دار حمله میکنی به لپ تاپ مامان دستت هم نرسه با پاهات هلش میدی خیلی باهوشی نفس مامان هر چیز دیگه ای هم بدم تا با اون بازی کنی تا وقتی لپ تاپ رو ببینی یا گوشیم دستم باشه اصلا به هیچ اسباب بازی توجهی نمیکنی.یاد گرفتی که وسایلارو تو دستت بچرخونی ببری بالا وبیاری پایین یا اینکه محکم بکوبی به سرت بعضی وقتها اگه محکم بکوبی گریه میکنی .یه بار هم شیطون مامان,مامان رو بد جور ترسوندی گذاشته بودم رو زمین ولحافت رو کشیده بودم روت داشتی با لحافت بازی میکردی منم رفتم تو آشپزخونه بعدش برگشتم دیدم لحافت رو انداختی روت و کاملا بی حرکتی .زود لحاف رو از روت برداشتم منو دیدی خندیدی نمیدونی چه حالی شده بودم نفس مامان الانم که دارم مینویسم اشک تو چشام جمع میشه آخه مامان جون خیلی دوست داره امیرمهدی جون.


تاریخ : 06 دی 1392 - 22:47 | توسط : مامان امیرمهدی | بازدید : 581 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

خاطرات عروسک کوچولوی مامان



امیرمهدی جون,نفس مامان خیلی دوست دارم مامان جون خاطراتت رو تو این وبلاگ مینویسه برات تا ایشاء الله که بزرگ شدی خاطراتت بچگیت رو بخونی.

امیرمهدی جون تا چهارماهگی خیلی آروم بودی و راحت میخوابیدی بعد چهارماهگیت دیگه ساعت خوابیدنات کمتر شد شیطونتر شدی جیگرمامان.چهارماهگی به بعددیگه کامل مامان وبابا رو دیدی و شناختی قربون اون چشات بشه مامان جون یه بار رفته بودیم شهرستان خونه مامان بزرگ اینا بغلت که کردن تو گریه کردی نشانه نشناختنت بود فدات بشه مامان.بعد یکی دو ساعت آروم آروم عادت کردی وشناختی الان الان هم که کم مونده 6ماهه شی باز وقتی میریم پیش بابا بزرگها و مامان بزرگها اول یه دور کامل همه رو کل خونرو نگاه میکنی بعدش کم کم کسی باهات حرف میزنه بهش میخندی آی فدای اون خنده هات بشه مامان.وقتی بهت واکسن میزدن هر 2 ماه یه بار اون روز تب داشتی دیگه منو بابات تا صبح بالای سرت مینشستیم تا خدای نکرده تبت زیادتر نشه.الان 6 روز دیگه واکسن 6 ماهگیته فدات بشم.امیرمهدی جون مامان و بابا خیلی دوست دارن عاشقتن.مامان بزرگ و بابا بزرگ برا دیدنت لحظه شماری میکنن آخه شنبه که شب یلداست میخوایم برا زندایی جون هندونه شب یلدارو ببریم

امیرمهدی کوچولوی مامان بعد4ماهگیت دیگه یواش یواش شیطونتر شدی تو رورولکت که میزارم البته خیلی کم آخه زود خسته میشی میری اون گلهای مامانو میکنی فدای اون دستای نازت بشه مامان.ومنم زود میام میارمت اینور خیلی باهوشی نفس مامان وقتی میخوام بیارمت اینور خودت پاهات بلند میکنی که من هولت بدم


تاریخ : 27 آذر 1392 - 22:16 | توسط : مامان امیرمهدی | بازدید : 631 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

خوابهای شیرین امیرمهدی نازمامان

خوابهای شیرین امیرمهدی نازمامان


تاریخ : 27 آذر 1392 - 03:13 | توسط : مامان امیرمهدی | بازدید : 660 | موضوع : آرت بلاگ | 3 نظر

کوچولوی خوابالوی من

کوچولوی خوابالوی من


تاریخ : 27 آذر 1392 - 01:46 | توسط : مامان امیرمهدی | بازدید : 693 | موضوع : فتو بلاگ | نظر بدهید

امیرمهدی 2ماهه

امیرمهدی 2ماهه

خوابیدم کسی بیدارم نکنه
تاریخ : 22 آذر 1392 - 05:21 | توسط : مامان امیرمهدی | بازدید : 609 | موضوع : فتو بلاگ | 3 نظر

به نی نی پیج خوش آمدید

به Nini Page خوش آمدید.

امیدواریم بتوانیم خدمات مطلوب و مورد نظر شما را ارائه کنیم.

ما را از نظرات خود آگاه کنید.

روابط عمومی نی نی پیج

pr@ninipage.com

این بلاگ در روز پنجشنبه 21 آذر 1392 ایجاد شد.

می توانید نوشته و عکس و فیلم های مربوط به کودک خود را در این بلاگ منتشر نمائید.

اگر نیاز به راهنمائی دارید روی لینک های زیر کلیک کنید:


تاریخ : 22 آذر 1392 - 03:18 | توسط : مامان امیرمهدی | بازدید : 632 | موضوع : وبلاگ | یک نظر